وقتی که یک قطعه بدون دقت میگذاشتم و برای پیدا کردن جای قطعه بعدی تلاش میکردم؛یک لحظه به ذهنم میرسید که قطعه قبل اشتباه بوده و وقتی جابه جا میکردم با خودم میگفتم:"تا پازل اشتباه بر نداری،قطعه درست نمیاد جای خودش!" چقدر این جمله شبیه زندگی ما آدمهاست.میتوانیم با کنار گذاشتن آدم اشتباه زندگیهامون کسی که لیاقت این جایگاه داره به جای واقعی خودش برسانیم.افرادی که جایگاه اشتباه گرفتن هم یک جایگاه متناسب با خودشون دارند پس نگران نباشیم که رها شوند.چون مثل حقیقت یک پازل،با نبودن یک قطعه یک پازل کامل نیست و با اشتباه بودن یک قطعه باز هم پازل کامل نیست...دنیا مملوء از آدمهاست،آدمهایی که همه از یک روح هستند به سوی تکامل حرکت میکنند.ادمها یکدیگر را پیدا میکنند اما گم نمیکنند.ادمها به زندگی هم وارد میشوند اما خارج هرگز.ادمها با بودن در کنار هم قدرت میگیرند و مثل پازل طرح حقیقی خود را کامل میکنند.
دیروز یک متن خواندم و دوست دارم داخل بلاگ باشه تا حداقل فراموش نکنم:قرار نیست که ما انسانها در اتفاقات زندگی ،با توقع ِ کامل بودن و بی اشتباه در تجربهها قرار بگیریم و عمل کنیم بلکه قرار هست به واسطهی حضور در اتفاقاتِ زندگی، کامل شدن را تجربه کنیم .
اینگونه تجربهها در هر شکلی که باشند انتقاد -سرزنش-طرد شدن- سختیها .تحسین-تعاریف و .تنها عوامل و ابزاری هستند تا در کامل شدن از طریق ما و به واسطهی ما، زندگی را در کیفیتی الهی تر، بیان و اجرا کنند تا در این میان درک کنیم که حقیقت زندگی پر از ناشناختههای در گذر هستند و هیچ ثباتی در هیچ احساس و تجربهای وجود ندارد و نخواهد داشت.و تنها اعتماد و تسلیم است که جاری بودن ِ زندگی را دراین بی نهایت ِ جهان اجرا میکند."
متعهد شدم به تعهدی به نام زندگی...